روزگار عجیب

روزگار غریبی است ...
نمکدان را که پر میکنی توجهی به ریختن نمکها نداری ...
اما زعفران راکه میسابی به دانه دانه اش توجه میکنی..!!
حال آنکه بدون نمک هیچ غذایی خوشمزه نیست...
ولی بدون زعفران ماهها و سالهامیتوان آشپزی کرد و غذا خورد ...
مراقب نمکهای زندگیتان باشید ...
ساده و بی ریا و همیشه دم دست ...
که اگر نباشند وای بر سفره زندگی !!

باور

چیزهای خوب به سراغ کسانی می روند که باور دارند،
چیزهای بهتر به سراغ کسانی می روند که صبر می کنند،
و بهترین چیزها به سراغ کسانی می روند که تلاش می کنند و
هیچ گاه تسلیم نمی شوند ....
تسیلم نشو،
باور داشته باش، صبر کن، تلاشت را بیشتر کن و هرگز تسلیم نشو
آن گاه بهترین ها را خواهی داشت ...

غم

غمها ارزش جنگیدن ندارند!
رهایشان کنید
غمها آنقدر خسته اند
که با کمترین بی توجهی از پا در می آیند
برای شادی بغل باز کنید
و با امید زندگی کنید
پس…
به لبخندتان اجازه دهید

تا دنیایتان را تغییـــر دهد
ولی به دنیایتان اجازه ندهید
که لبخندتان را تغییر دهد

دوست

___+++ دوست من:
++در میان مَردمی که می دوند برای زنده بودن...
آرام قدم بردار برای زندگی کردن!
چرا شما فکر میکنید فقط دیگران میتوانند موفق شوند ، ولی شما نمیتوانید؟؟؟؟؟!!!!......
"باور"داشته باشید که میتوانید موفق شوید.....خودتان را به عنوان یک انسان موفق تجسم کنید که همیشه دوست داشتید به آن موقعیت برسید...
به عنوان مثال :اگر خودتان را به عنوان یک میلیاردر موفق تجسم کنید ، و حقیقتا "باور" داشته باشید ، این اتفاق قطعا میتواند رخ بدهد....بنابر این شما یک گام به هدفتان نزدیک تر هستید......
شما یک قدمی موفقیت هستید اگر، محکم تر از هر زمان دیگه به سمت هدف و آرزوهای خود قدم بردارید و باورش کنید....
به هدف خود فکر کنید و حتی یک لحظه خود را از آن دور نبینید....
باور کنید که به آرزوهای زیباتون میرسید.......

میتوان عاشق بود

می توان عاشق بود
به همین آسانی..
من خودم
چندسالی ست که عاشق هستم
عاشق برگ درخت
عاشق بوی طربناک چمن
عاشق رقص شقایق درباد
عاشق گندم شاد!
آری
میتوان عاشق بود
مردم شهر ولی میگویند
عشق یعنی رخ زیبای نگار!
عشق یعنی خلوتی با یک یار!
یابقول خواجه، عشق یعنی لحظه ی بوس و کنار!
من نمیدانم چیست
اینکه این مردم گویند..
من نه یاری نه نگاری نه کناری دارم...
عشق را اما من،
باتمام دل خود میفهمم!

غافل

غافل .... . .

ﭼﻪ ﺳﺎﺩﻩ ،
ﻗﻠﺒﻤﺎﻥ ﺭﺍ ،
ﺩﻭ ﺩﺳﺘﯽ ﭼﺴﺒﯿﺪﯾﻢ ،
ﮐﻪ ﻣﺒﺎﺩﺍ ، ﮐﺴﯽ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺪﺯﺩﺩ .

ﻏﺎﻓﻞ ﺍﺯ ﺍین که ،
ﺑﺮﺍﯼ ﻋﺎﺷﻖ ﮐﺮﺩﻧﻤﺎﻥ ،
ﻋﻘﻠﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺩﺯﺩﻧﺪ .

ﻭ ﺣﺎﻻ ، ﻣﺎ ﻣﺎﻧﺪﯾﻢ ،
ﻭ ﻗﻠﺒﯽ ﮐﻪ ، ﺍﻧﺪﯾﺸﯿﺪﻥ ﺑﻠﺪ ﻧﯿﺴﺖ .... . .

تنهاتر

تنهاتر از آنم
که واقعیت داشته باشم

به خیابان می روم
و ساعت ها در خودم قدم می زنم
تنها خاطره ای مانده است
که امشب
چون اسبی زینَش می کنم
بر آن می تازم وُ
از استخوان هایم بیرون می زنم

اسبی
که ردِ سُم هایش بر دشت
سطری ست
که در دوردست٬ شعر می شود

خساست مادر

مادرم همیشه می گفت

هرگز

تمام خود ت را

برای هیچ مردی خرج نکن!

من اما

خساست مادرم را به ارث نبرده ام

حیف...!

شاید حالا

کمی از خودم

ته ِ جیبهایم باقی مانده بود...!!

حلزون درون

حلزون درونت را پیدا کن!


عروس دریایی حلزون های کوچک دریا را قورت می دهد.
اما پوسته سخت حلزون از او محافظت می کند و آرام آرام شروع به خوردن عروس دریایی از درون به بیرون می کند.
زمانی که حلزون به رشد کامل خود می رسد، دیگر خبری از عروس دریایی نیست، چون حلزون به تدریج آن را از درون خورده است. حلزون درون ما می تواند عصبانیت، دلواپسی، افسردگی، خشم، نگرانی، طمع,حرص و زیاده خواهی و...باشد.
این حلزون هاآرام آرام در وجود ما رشد می کنند و با دندان های خود وجود ما را می جوند... آرامتر از آنچه که فکر می کنیم..بیشتر خود را بشناسیم..

جملات زیبا



وقتی میشود دقایق عمرت را با آدمهای خوب بگذرانی چرا باید لحظه هایت را صرف آدم هایی کنی که یا دلهای کوچک شان مدام درگیر حسادت ها و کینه ورزی های بچه گانه اند. یا مدام برای نبودنت، برای خط زدنت تلاش می کنند؟ نه، همیشه جنگیدن خوب نیست . این روزها فهمیده ام برای اثبات دوست داشتن، برای به دست آوردن دل آدمها، برای اثبات خوب بودن نباید جنگید. بعضی چیزها وقتی با جنگیدن به دست می آیند بی ارزش میشوند. این روزها نسخه فاصله گرفتن را می پیچم برای هرکسی که رنجم می دهد... این را با خود تکرار میکنم و می بخشمشان... نه بخاطر اینکه مستحق بخششند. تنها به این خاطر که "من مستحق آرامشم.
ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩﻥ ﺧﻮﺩﺭﺍ منوط به،
ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩﻥ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻧﮑﻦ!
و ﺑﺪ ﺑﻮﺩﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﻠﺖ،
ﺑﺪﺑﻮﺩﻥ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺗﻮﺟﯿﻪ ﻧﮑﻦ!

ﻣﺎ ﺁﯾﯿﻨﻪ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ، ﺍﻧﺴﺎﻧﯿﻢ!

ﻣﺸﮏ ﺭﺍ ﮔﻔﺘﻨﺪ:
ﺗﻮ ﺭﺍ ﯾﮏ ﻋﯿﺐ ﻫﺴﺖ،
ﺑﺎ ﻫﺮ ﮐﻪ ﻧﺸﯿﻨﯽ
ﺍﺯ ﺑﻮﯼ ﺧﻮﺷﺖ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﻫﯽ.
ﮔﻔﺖ:

ﺯﯾﺮﺍ ﮐﻪ ﻧﻨﮕﺮﻡ ﺑﺎ ﮐﯽ ﺍﻡ،
ﺑﻪ ﺁﻥ ﺑﻨﮕﺮﻡ ﮐﻪ ﻣﻦ ﮐﯽ ﺍﻡ!

ﻭ ﺍﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ;
ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﺁﺭﺍﻣﺸﯽ ﺑﯽ ﺍﻧﺘﻬﺎ...

سنگ صبور

سنگ شده ام

بس که صبوری کرده ام ..

خیال

خیال میکردم

خیالت از

خیالم پاک شدنیست اما

خیالی بیش نبود ...

بهار

بهار آمد و

دلم دوباره به دنیا آمد

من تمام غم ها را جا گذاشتم

و نگاهم را فقط به رقص رنگ ها

و نوای عاشقانه زمین سپرده ام

تمامی این زیبایی از آن من است

از آن قلب بی قرار من

چه زیباست این دوباره تکرار

تکرار این همه زیبایی

چه زیباست این دوباره تکرار...


سنگینی سکوت

یادت بخیر که رفتی ...

وحالا

این منم و سنگینی سکوت روزهای

بی تو ...


بادت بخیر که رفتی ...

وحالا

این منم و سنگینی

بار خاطره در قلبم ...


یادت بخیر که رفتی ...

وحالا

این منم و دیگر هیچ ...

آرزو

همه آرزوهام تو نگاه تو به دنیا پا گذاشت

من خالی از محبت پر عشق تو شدم

وقتی لبات فقط عاشقونه ها رو تکرار می کرد

بت من بودی،... عاشقت شدم

زندگی، با تو رنگ مهربونی داشت...

امروز اما من تنها غرق در حسرت تو

گاهی وقتا دلم می خواد داد بزنم:

زندگی یعنی یه دروغ...

نمی دونم میدونی با رفتنت

همه آرزوهام به دست تو خاک شدن؟

آواز دل

وقتی دلتنگی می آمد سراغم

همیشه برای فرار از آن واسه دلم آواز می خوندم

همیشه من بودم و من

چون از یاد دنیا رفتم...

خیلی وقته برای دلم آواز نخوندم

نکنه از یاد خودمم رفته باشم؟!!!

سکوت قلبم

سکوت قلبم این بار تو را بهانه کرده

تو ،صدای تنهایی من باش

بین این همه آدم که مرا از خود نمی دانند

تو فقط از آن من باش عشق من

که فقط همین مرا بس...

ناگفته ها

تمام می شود تمام ناگفته های من



فقط چند نقطه چین باقیست

تا دوباره تمام حرف های سادگیم را دوره کنی ...یادت بخیر

بوی باران

باران

باران آرام آرام میبارد

و من ناخودآگاه موسیقی احساس را عوض میکنم

باران بوی سیب تو را دارد

باران بوی روزهای خوب می دهد

بوی خوبی

بوی عید

باران همچنان میبارد

و من همچنان به موسیقی بارانیم گوش میدهم

بوی باران فضای اتاق را پر میکند

چه رویاییست !

و من حالا فقط باران را نفس میکشم ...

تمام حجم ریه ام از باران پر است و تمام ذهنم از موسیقی بارانی



و من باران را هرگز فراموش نمیکنم ...

شب رفتن

شبی رفتم

شبی تنها میان این همه انبوه تن رفتم

شبی رفتم

شبی ساکت میان ازدحام کوچه ها رفتم

شبی رفتم

شبی از پشت تنهایی رها رفتم

شبی آهسته من در گوش شب نامی صدا کردم



و آن شب من فقط نام تو را خواندم ...