درد


آنچه جان
از من
همی ستاند
ایکاش دشنه یی باشد

یا خود
گلوله یی.


زهر مباد ای کاشکی،
زهر کینه و رشک
یا خود زهر نفرتی.

درد مباد ای کاشکی،
درد پرسی های گزنده
جراره به سان کژدم هایی،
از آنگونه که ت پاسخ هست و
زبان پاسخ
نه،
و لاجرم پنداری
گزیده ی کژدم را
تریاقی نیست...


آنچه جان از من همی ستاند
دشنه یی باشد ایکاش
یا خود
گلوله یی.


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.